در آینده زندگی کنید
اکثر ما در گذشته یا حال زندگی میکنیم. برای ما سادهتر است که فکر کنیم چه اتفاقاتی افتاده است و اینکه چگونه موفقیت را تکرار کنیم. این کار، تفکر مقایسهای است. این راه تفکر، راهی معتبر است؛ اگرچه راه مناسبی برای خلق یک استارتاپ بزرگ نیست. استارتاپهای بزرگ معمولاً بر اساس یکی از این دو نوع ایده شکل میگیرند: بدیهی و سخت، مانند SpaceX؛ یا غیر بدیهی و سخت، مانند Uber. ندیدن موضوعات “سخت و بدیهی” یا “غیر بدیهی” با نام “کوری ملالآور” یا Schlep Blindness شناخته میشود. SpaceX ایدهای بدیهی است، به این دلیل که تنها سازمان دیگری که میتوانست چنین کاری انجام دهد، یعنی NASA، در زمان شروع به کار SpaceX هیچ برنامهای برای فرستادن انسانها به مریخ نداشت. این ایده بدیهی بود اما هیچکسی آن را انجام نمیداد. شاید یکی از فرضهای منطقی دراینباره این بود که این کار امکانپذیر نیست. اگرچه اگر شما در آینده زندگی کنید، بدیهی خواهد بود که انسان به مریخ (یا دیگر سیارات) سفر کند یا حتی نسل انسانها در زمانی رو به منقرض برود؛ بنابراین منطقی خواهد بود اگر به دنبال راهی باشیم که این سیاره آبی را ترک کنیم. در مورد UberPool، ایده اینکه در هر نقطه مکانی در زمانی مشخص حداقل دو نفر وجود دارند که قصد رفتن به مقصد یکسانی را داشته باشند بدیهی نیست؛ بنابراین طرح این ایده حداقل به ۳ پیشفرض مذکور (مبدأ، زمان و مقصد مشترک) نیاز دارد. بهعلاوه، این کار به دلیل نیاز به جمعآوری و ذخیرهسازی کوهی از اطلاعات در مورد نحوه جابهجایی مردم در شهر، سخت است. این دست تحلیلهای داده در حال حاضر امکانپذیر و در دسترس است، اما Uber این کار را در زمان اولین استفاده از این سرویس در سال ۲۰۰۹ انجام داد. بنیانگذاران Uber در آینده زندگی میکردند.
ببینید جای چه چیزی در جهان خالی است
احتمالاً توجه کردهاید که پیش از Uber سوار شدن به تاکسی لذتبخش نبود. بهعلاوه، احتمالاً متوجه شدهاید که پیش از SpaceX مردم کمتر به فضا علاقهمند بودند. اما این موضوعات مربوط به گذشته هستند. در حال حاضر جای چه چیزی در جهان خالی است؟ از آن مهمتر، جای چه چیزی در زندگی شما خالی است؟
یادداشت کنید
مهم نیست که چقدر باهوش هستید، شما قطعاً تمامی افکار و ایدههایتان را به یاد نخواهید آورد؛ که میتواند شامل مکالمههایتان با دیگران، مشاهدههای تصادفی و افکاری که در حین دوش گرفتن به ذهنتان خطور میکند باشد. اگر این افکار را یادداشت نکنید مطمئناً آنها را از دست خواهید داد.
نمونه اولیه درست کنید
متأسفانه اغلب ایدههای شما پا به جهان واقع نمیگذارند. شما حتی درصورتیکه آنها را یادداشت کرده باشید، فراموش میکنید. تنها استثناها آنهایی هستند که برایشان یک نمونه اولیه میسازید. ایدههایتان را ایجاد کنید، برنامهنویسی کنید و طراحی کنید. هر کاری انجام دهید تا ایدههایتان به بیشتر از یک فکر تبدیل شوند. اغلب افراد همینجا متوقف میشوند پس اگر شما از این مرحله عبور کنید از بسیاری افراد پیش هستید.
نمونه اولیه را به ۱۰۰ نفر نشان دهید
حالا زمان آن رسیده که از لاک خود خارج شوید و به دنبال افرادی بگردید که نمونه اولیه شما را نقد کنند. این افراد میتوانند افرادی باشند که با شما آشنا هستند یا کسانی که کاملاً غریبه هستند. چرا ۱۰۰ نفر؟ چون شما نیاز دارید برشی از مشتریان بالقوه را بررسی کنید و امیدوار باشید که الگویی از بازخوردها به دست آورید.
تکرار کنید
افراد کمی هستند که در اولین تلاش بهترین کار ممکن را انجام دهند؛ بنابراین آماده باشید که همه چیز را بر اساس بازخوردها، مجدداً از ابتدا انجام دهید.
یک همبنیانگذار پیدا کنید
زمانی که نمونه اولیه به حد قابل قبولی رسید به دنبال شخصی بگردید که حاضر باشد یک دهه از عمرش را صرف ایده و محصول شما کند چون فکر میکند این ایده یا محصول دنیا را تغییر خواهد داد.
کسبوکارتان را ثبت کنید
بالاخره به یک مرحله راحت رسیدیم. یک وکیل استخدام کنید تا شرکت شما را ثبت کند. به همبنیانگذارتان به مقداری سهم بدهید که باعث شود به بهترین شکل به کار ادامه دهد و البته به اندازهای سهم برای خودتان نگه دارید که سختترین تلاشها را برای ادامه کسبوکارتان انجام دهید.
به دنبال سرمایهگذار بگردید و نسخه یک را بسازید
اگر سرمایه کافی برای ساخت نسخه یک را ندارید باید به دنبال سرمایهگذار بگردید. در زمانی که مشغول جستجو هستید، همزمان، نسخه یک را هم بسازید. شما باید به کار ساخت ادامه بدهید چون مشخص نیست چه زمانی و چگونه سرمایهگذار مناسب را پیدا میکنید. این پیشفرض که چون دیگر استارتاپها سرمایهگذار پیدا کردند ما هم پیدا میکنیم را از ذهنتان خارج کنید. بدترین حالت را در نظر بگیرید و محصولتان را بسازید.
محصولتان را به بازار عرضه کنید
زمانی که متوجه شدید محصولتان حتی ذرهای مفید است آن را به بازار عرضه کنید. قابلیتهای اضافی، رابط کاربری بهتر، زمان بارگذاری سریعتر یا دیگر بهینهسازیها احتمالاً نمیتوانند جلوی شکست شما را بگیرند اگر قابلیتهای اصلی محصولتان بدون کاربرد باشند.
کاربران را دنبال کنید
آیا کاربران برای استفاده مجدد از سرویس یا محصول شما بازمیگردند؟ بررسی کنید چرا برنمیگردند.
محصولتان را مجدداً به بازار عرضه کنید
هرچقدر نیاز است محصول را بازبینی کنید و مجدداً آن را به بازار عرضه کنید. اگر دیدید تعدادی از افراد در حال بازگشت و استفاده مجدد از محصول شما هستند احتمالاً به این معنی است که محصول شما ارزشی ایجاد کرده است.
۱۰۰۰ کاربر به دست آورید
این تعداد ممکن است زیاد به نظر نرسد اما ۱۰۰۰ کاربر ابتدایی میتوانند مشکلات و ضعفهای سیستم شما را نشان دهند. شما ممکن است برای جذب ۱۰۰۰ کاربر اول نیاز داشته باشید آنها را به صورت دستی به سیستم اضافه کنید. چطور؟ مثلاً زمانی که پشت کامپیوترشان هستند به سراغ آنها بروید و وبسایتتان را برای آنها باز کنید. بههرحال باید هر روشی را برای جذب ۱۰۰۰ کاربر اول به کار ببندید.
رشد کنید
پل گراهام استارتاپها تشویق میکند تا هر هفته حداقل ۵ درصد رشد داشته باشند. اگر شما اینچنین رشد کنید در عرض ۴ سال ۲۵ میلیون کاربر خواهید داشت. به زبان دیگر، شما یکی از بزرگترین استارتاپها خواهید بود.
موفقیت
شما میتوانید سهام شرکت خود را بفروشید، کل شرکت را به شخص دیگری واگذار کنید یا همچنان با توجیه اقتصادی سرمایهگذاران به شکل خصوصی کار را ادامه دهید. همین حالا ممکن است شما جهان را به جایی بهتر تبدیل کرده باشید یا شاید هم خیر. در مورد تأثیری که قرار است استارتاپ شما در جهان ایجاد کند فکر کنید.